درگیری مرگبار دو پدر بر سر فرزندان

به گزارش بلاگ پو، مرد جوان وقتی فهمید دوستش نمی تواند بچه دار گردد به او پیشنهاد اهدای اسپرم داد، اما بعد از به جهان آمدن بچه ها بین او و دوستش درگیری پیش آمد که منجر به قتل شد و حالا وی در آستانه محاکمه در دادگاه کیفری واقع شده است.

درگیری مرگبار دو پدر بر سر فرزندان

به گزارش، حدود یک سال قبل خبر مرگ مردی میانسال به پلیس اعلام شد. نخستین آنالیز ها نشان می داد جسد نیمه عریان این مرد در خیابان پیدا شده و بعد از شناسایی هویت او به نام سیاوش و خانواده اش جسد برای مشخص علت مرگ به پزشکی قانونی منتقل شده که علت مرگ را ایست قلبی اعلام کردند.

با مجوز پزشکی قانونی جسد دفن شد، اما برادر سیاوش با مراجعه به پلیس گفت: برادر من ورزشکار و سالم بود هیچ مشکل قلبی نداشت و من فکر نمی کنم برادرم به علت ایست قلبی جان باخته باشد ضمن اینکه لباس هایش نشان می دهد وی در جای دیگری مرده و جسدش را به خیابان منتقل نموده اند.

در ادامه پلیس به تحقیق از همسر سیاوش پرداخت که او گفت: همسرم هیچ بیماری نداشت حالش خوب بود و همواره هم به سلامتی اش توجه داشت همچنین او به ظاهر و لباس هایش هم خیلی اهمیت می داد هیچ وقت بدون لباس مناسب بیرون نمی رفت، اما جسد او بدون لباس پیدا شده است برای من هم عجیب بود.

با این حال با توجه به نظریه پزشکی قانونی و اینکه مدارکی به دست نیامد، پرونده به عنوان فوت طبیعی بسته شد، اما چند ماه بعد برادر سیاوش بار دیگر به دادسرا رفت و مدعی شد برادرش به قتل رسیده است. وی گفت: فکر می کنم همسر برادرم در قتل او نقش داشته است، چرا که او دو ماه بعد از مرگ برادرم با یکی از دوستان او ازدواج نموده است.

بدین ترتیب مأموران همسر این زن را مورد آنالیز قرار داده و دریافتند روز مرگ سیاوش این مرد در خانه آن ها بوده است و تلفنش در آن محل آنتن داشته است.

این مرد که محسن نام داشت بلافاصله به اداره پلیس احضار شد هرچند ابتدا منکر این ماجرا بود، اما چند روزبعد لب به اعتراف گشود و گفت: من سال ها قبل با سیاوش آشنا شدم من در کار خرید و فروش خانه بودم و سیاوش یک خانه برای مادرش از من خرید. بعد متوجه شدم که او به خاطر بچه دار نشدن با همسرش اختلاف پیدا نموده است. به همین خاطر پیشنهاد دادم که به او اسپرم اهدا کنم که پذیرفت و همسرش لیلا باردار شد وقتی بچه ها که دوقلو بودند به جهان آمدند مهرشان به دلم افتاد انگار بچه های خودم را می دیدم نمی توانستم از آن ها دل بکنم به همین خاطر مدام برای دیدن بچه ها به خانه او می رفتم و شاهد عظیم شدنشان بودم با آن ها بازی می کردم و برایشان هدیه می خریدم. سرنوشتشان برایم مهم بود وقتی سیاوش دعوایشان می کرد من خیلی ناراحت می شدم و به او تذکر می دادم تا اینکه سیاوش از من خواست دیگر به خانه اش نروم گفتم چرا نباید به خانه ات بیایم گفت از تو بدم می آید آن ها بچه های من هستند، اما تو به آن ها خیلی محبت می کنی و بچه هایم به تو علاقه مند می شوند. روز حادثه با خودرو به دنبالش رفتم تا با هم صحبت کنیم، اما داخل خودروام با سیاوش درگیر شدم به او گفتم تو حق نداری مرا از بچه هایم جدا کنی بعد هم با مشت محکم به شانه اش زدم که ناگهان نفسش بند آمد و کبود شد. هرچه سعی کردم یاریش کنم نشد و آنقدر ترسیده بودم که جسد را کنار خیابان رها کردم پیراهنش را درآوردم که اثر انگشت من روی آن نباشد، اما من هیچ کاری نکردم قسم می خورم من او را نکشتم من فقط یک مشت زدم.

سپس کارآگاهان به سراغ همسر سابق سیاوش رفته و او مورد بازپرسی نهاده شد و گفت: من از ماجرا خبر نداشتم. من و سیاوش بچه دار نمی شدیم سال های زیادی بود که با هم ازدواج نموده بودیم، اما مشکل از سیاوش بود ما تصمیم گرفتیم از جنین اهدایی استفاده کنیم. شوهرم یک روز به من گفت دوستش محسن گفته به ما یاری می نماید و اسپرمش را اهدا می نماید بعد هم جنین آزمایشگاهی فراوری شد و بچه ها در یک لقاح مصنوعی در رحم من گذاشته شدند اول سه قلو بودند که هنگام بارداری یکی از آن ها سقط شد و فقط دختر و پسرم زنده ماندند و به جهان آمدند. از آنجا که من اصرار به بچه دار شدن داشتم و سیاوش علاقه ای نداشت مدام با من دعوا می کرد و بچه ها را دوست نداشت هر چند پدر قانونی آن ها بود، اما محبتی نمی کرد و فقط به خودش می رسید بچه ها را دعوا می کرد برایشان هزینه نمی کرد و می گفت اصرار تو بود که بچه دار شویم و حالا هم خودت باید عظیمشان کنی. بار ها من و بچه ها را از خانه بیرون نموده بود و می گفت حوصله این ها را ندارم. اما در مقابل محسن عاشق بچه ها بود و همواره با آن ها بازی می کرد. ما هیچ ارتباطی با هم نداشتیم وقتی شوهرم فوت کرد محسن از من خواستگاری کرد و من هم برای اینکه بچه هایم بی پدر نباشند و در خرجی آن ها کم نیاورم قبول کردم با او ازدواج کنم، چون می دانستم محسن بچه ها را خیلی دوست دارد. من هیچ نقشی در مرگ شوهرم نداشتم و ازدواجم با محسن هم بدون آگاهی از درگیری او با شوهرم بود.

بعد از پایان بازپرسی ها با توجه به شکایت برادر سیاوش و سایر مدارک موجود در پرونده کیفرخواست علیه محسن صادر و پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.

منبع: ایران

dorezamin.com: دور زمین: آشنایی با زیبایی های دنیا در مجله سرگرمی و گردشگری

batask.ir: ترجمه آنلاین و دارالترجمه آنلاین، ترجمه مقالات انگلیسی

thailandro.ir: سفر به تایلند با همه خوشی ها و تفریحات هیجان انگیز

منبع: باشگاه خبرنگاران جوان
انتشار: 26 آبان 1400 بروزرسانی: 26 آبان 1400 گردآورنده: blogpo.ir شناسه مطلب: 21518

به "درگیری مرگبار دو پدر بر سر فرزندان" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "درگیری مرگبار دو پدر بر سر فرزندان"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید